از لحاظ روانشناسی علت اینکه وقتی شخصی را از دست می دهید،خواب او را بیشتر می بینید یک حقه از طرف مغز است تا با غم فقدان آن شخص کنار بیایید. مغز، صحنه های مختلفی برای التیام بخشیدن خلق میکند.
یونگ و فروید از روانشناسان برجسته سالها این سوال را مطرح میکردند که انسان در شرایط خواب به چه میاندیشد و هنگامی که رویا میبیند، دقیقا چه چیزی میبیند؟
این دو روانشناس مشهورترین و برجستهترین اندیشمندان علوم رفتاری بودند که به تعبیر رویا اصرار فراوانی داشته و معتقد بودند با دستیابی به این توانمندی، میتوان گره از تحلیل، واکاوی و رفع بسیاری مشکلات رفتاری باز کرد. رویا آنچنان دغدغه آنها بود که ردپای پررنگی از این موضوع را میتوان در نظراتشان دید. یونگ معتقد بود رویای افراد برخاسته از ناخودآگاه جمعی است در حالیکه همکارش زیگموند فروید معتقد بود رویا افکار سرکوب شده آدمی در بیداری است. اما امروز آنها در قید حیات نیستند تا ببینند چگونه فناوریهای جدید در آستانه دست یافتن به کشفی است که رویای دستنیافتنی آنها را دست یافتنی میکند و رویاهای آدمی را از حدس و گمان به صورت تصاویر عینی و واقعی نشان میدهد.
روانشناسان و عصبشناسان آمریکایی اعلام کردهاند با استفاده از اسکن، تصاویری از مغز کسانی که در آزمایش آنها شرکت کردند، ضبط شده که در آن، تصویر تقریبی از آنچه آنها تماشا کردند قابل بازسازی است. داوطلبان شرکت در این آزمایش، بریدههایی از یک فیلم را تماشا میکردند، اسکنری، مغز آنها را بررسی میکرد و رایانهای، برپایه کنشهای مغزی داوطلبان و تجزیه و تحلیل آن، آنچه از ذهن آنها میگذشت را بازسازی میکرد. تصویرهای بازسازی شده از بریدههای فیلم، بیانگر خام و شبه تقلیدی از شکلها و حرکتها بود البته بدون جزییات کافی.
شاید در نگاه اول نتیجه این آزمایش موضوع خیلی مهمی بهنظر نرسد اما زمانی اهمیت حقیقی خود را نشان میدهد که با این اظهارنظر محققان مواجه میشویم: «چنین رویکردی ممکن است روزی علم را قادر کند تا رویاها و توهمهای ما را نیز به تصویر بکشد.» این موضوع وقتی اهمیت بیشتری مییابد که رفتارشناسان پیش از این میاندیشیدند هنگام دیدن تصاویر یا فیلمها، حس بینایی افراد تصاویر را به مغز منتقل کرده و در آنجا رمزگذاری شده و بر اساس این رمزها در مغز تحلیل و تبیین(بهاصطلاح رمزگشایی) میشود. این رمزگذاری و رمزگشایی براساس پارامترهای تاثیرگذاری مانند ژنتیک، تربیت خانوادگی، فرهنگ، سواد و… انجام میگیرد. جک گالانت، عصبشناس دانشگاه کالیفرنیا و نویسنده گزارش این پژوهش معتقد است؛ «چنین روشی در نهایت میتواند یک رویا یا فیلمی ساخته شده در ذهن را، آنقدر خوب بازسازی کند که تصاویر آن قابل شناسایی باشد.» البته او نگرانی خود را نیز مخفی نمیکند و اذعان میدارد؛ «این آزمایش با صحنههایی ارتباط داشت که در زمان اسکن توسط چشمها دیده میشد، بنابراین مشخص نیست چنین روشی تا چه اندازه در صحنههایی کاربرد دارد که توسط مغز تولید شده باشد.» جک گالانت، اظهار امیدواری میکند؛ «این روش در آینده برای قربانیان سکته مغزی یا کسانیکه هیچ راهی برای برقراری ارتباطات ندارند، کمک ویژهای باشد. او در گزارش خود مینویسد: «کاربردهای عملی این تکنولوژی میتواند در آینده شامل درک بهتر عصبشناسان و روانشناسان از عملکرد ذهن افرادی که نمیتوانند به صورت کلامی با دیگران ارتباط برقرار کنند، شود. این افراد شامل قربانیان سکتههای مغزی، بیماران به کما رفته و افرادی که به لحاظ عصبشناختی مشکل دارند، میشود.» با استفاده از این روش میتوان با برقراری ارتباط بین رایانه و مغز افراد مبتلا به اختلالات گفتاری یا سکته، از آنچه در ذهن این افراد میگذرد، نیازها و خواستههایشان مطلع شد. استفاده از این روش در بهبود یا پیشگیری از شدت یافتن بیماری این افراد نیز میتواند تاثیرگذار باشد. البته او نگرانی عمومی که اغلب با انتشار اینگونه اخبار در بین افراد منتشر میشود را رفع کرده و میگوید: «لازم نیست مردم نگران این باشند که در آیندهای نزدیک کسی بتواند فالگوش افکار آنها بنشیند، چرا که این روش نیازمند آن است که فرد مدت طولانی را در داخل یک دستگاه ام.آر.آی بگذراند.»